دانلود رمان جدید

رمان ایرانی و عاشقانه

دانلود رمان جدید

رمان ایرانی و عاشقانه

  • ۱
  • ۰

رمان از روزی که رفتی

نام کتاب: از روزی که رفتی
نویسنده: سنیه منصوری
ژانر: مذهبی، عاشقانه، برشی از زندگی
ناشر: رمانسرا
انتشار در فروردین 98
خلاصه‌ای از داستان کتاب:

بخشی از زندگی زنی به نام آیه‌ست که با توجه به آرمانهای همسرش گام برداشته و در جایگاه همسر یک مدافع حرم به سمت جلو در حرکت است. ارمیا مردی که اعتقاداتش ضعیف شده و در بحران دست و پا میزند و دختری به نام رها که در بندهای زیادی اسیر است.

قسمتی از متن رمان از روزی که رفتی :

برف آن‌قدر بارید تا تمام جاده را سپید پوش کرد و راه‌ها را بست. جاده چالوس در میان انبوهی از برف فرو رفت و خودروهای زیادی در میان آن زمین‌گیر شدند. در راه ماندگان، به هر نحوی سعی در گرم کردن خود و خانواده‌های‌شان داشتند.
جوان بلند قامتی به موتور سیکلت عظیم‌الجثه‌اش تکیه داده و کاپشن موتور سواری‌اش را بیشتر به خود می‌فشرد تا گرم شود، کسی به او توجهی نداشت؛ انگار سرما در دلشان نشسته بود که نسبت به همنوعی که از سرما در حال یخ زدن بود بی‌تفاوت بودند.
با خود اندیشید:
“کاش به حرف مسیح گوش داده بودم و با موتور پا در این جاده نمی‌گذاشتم!”

رمان درباره گذشته‌ام مپرس

مرد شصت ساله‌ای از خودروی خوو پیاده شد. بارش برف با باد شدیدی که می‌وزید سرها را در گریبان فرو برده بود. صندوق عقب را باز کرد و مشغول انتقال وسایلی به درون خودرو شد. سایه‌ای توجهش را جلب کرد و باعث شد سرش را کمی بالا بگیرد و به جوان در خود فرو رفته نگاه بیندازد؛ لختی تامل کرد و بعد به سمت جوان رفت.

-سلام؛ با موتور اومدی تو جاده؟!
-سلام؛ نمی‌دونستم هوا این‌جوری می‌شه.
-هوا سرده، بیا تو ماشین من تا راه باز بشه!
جوان چشمان متعجبش را به مرد روبه‌رویش دوخت و تکرار کرد:
_بیام تو ماشین شما؟!
-خب آره!

  • ۹۸/۰۱/۱۳
  • پیام پایان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی